English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5920 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to impinge on something U تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
impact U اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impacts U اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
move U تغییر دادن محل چیزی
movement U تغییر دادن محل چیزی
moves U تغییر دادن محل چیزی
moved U تغییر دادن محل چیزی
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
make an impression U تاثیر گذاشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
counteracting U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract U متقابلا" تاثیر گذاشتن
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
transmuted U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
to refresh oneself U تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuting U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
electrifying U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrified U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify U تحت تاثیر برق قرار دادن
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
volcanize U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
To leave something hanging. U چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
to advertise for bids U چیزی را به مزایده گذاشتن
to invite tenders for something U چیزی را به مناقصه گذاشتن
to put something on the shelf <idiom> U چیزی را به کنار گذاشتن
to put something into cold storage <idiom> U چیزی را به کنار گذاشتن
to advertise for bids U چیزی را به مناقصه گذاشتن
to invite tenders for something U چیزی را به مزایده گذاشتن
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
crutch U دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
crutches U دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To put a price on something . U روی چیزی قیمت گذاشتن
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
implement U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implemented U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
implementing U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
implements U انجام دادن یا اجرا کردن چیزی
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
to sow the seeds of something U تخم چیزی راکاشتن بنیادچیزی را گذاشتن
change [in something] [from something] U تغییر [در یا از چیزی]
To submit something to someone. U چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
to pick and choose U درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
converts U تغییر چیزی به دیگری
converting U تغییر چیزی به دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
missed U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
misses U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
modification U تغییر اعمال شده به چیزی
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
certify U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifies U صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
hereditaments U هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
shakedown [of something] [American English] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
attaching U نسبت دادن گذاشتن
attaches U نسبت دادن گذاشتن
attach U نسبت دادن گذاشتن
pawns U گرو گذاشتن رهن دادن
pawned U گرو گذاشتن رهن دادن
pawn U گرو گذاشتن رهن دادن
pawning U گرو گذاشتن رهن دادن
shunted U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
exposing U درمعرض گذاشتن نمایش دادن
exposes U درمعرض گذاشتن نمایش دادن
shunts U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt U تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
expose U درمعرض گذاشتن نمایش دادن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
afair U تاثیر کردن
impress U تاثیر کردن بر
influencing U تاثیر کردن بر
impressed U تاثیر کردن بر
impresses U تاثیر کردن بر
impressing U تاثیر کردن بر
influences U تاثیر کردن بر
influenced U تاثیر کردن بر
influence U تاثیر کردن بر
out argue U در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
realign U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
to turn [into] U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
shifts U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
realigns U تغییر دادن
change U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
modifies U تغییر دادن
changed U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
shift U تغییر دادن
shifted U تغییر دادن
to turn something into something U تغییر دادن به
alter U تغییر دادن
changing U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
modifying U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
transact U تغییر دادن
to convert something into something U تغییر دادن به
reset U تغییر دادن
convert U تغییر دادن
changes U تغییر دادن
permute U تغییر دادن
alters U تغییر دادن
altering U تغییر دادن
altered U تغییر دادن
mutate U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
transfigure U تغییر صورت دادن
transfigured U تغییر صورت دادن
discolours U تغییر رنگ دادن
transfigure U تغییر شکل دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com